نوشته های شخصی

ثبت دلنوشته ها و لحظه نوشته های خودم

عید 1394

سه شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۲۰ ب.ظ

امروز 1394/1/11 و ساعت 18:30 

-----------------------------------------

هنوز سربازیش تموم نشده ولی آخراشه،شکر خدا اوضاع مالیش امسال بهتر شد . لحظه ی تحویل سال کشیک بود ....


خدمت سربازی

شنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۵۹ ب.ظ
سلام
امروز که 93/12/2 هست هفناد و هشت روز دیگه خدمت سربازی ما تموم میشه . . . 
بعدش باس بیوفتیم دنبال کار ...

روزنوشت1

يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ق.ظ

امروز از تشییع جنازه پدربزرگ فاطمه زهرا برگشتیم . متاسفانه فرمانده موافقت نکرد تا به ما مرخصی بده و ما مجبور شدیم دیشب برگردیم .

الان هم که دارم میرم محل خدمت . یا صاحب الزمان اغیثینی

کار در حین خدمت

يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۳۰ ب.ظ

از چند روزه دیگه میخواد بره سرکار . . .دقیقا از موقعی که قسط وام ازدواجش شروع شد . . . بیخود نیست که میگن خدا روزی رسونه ...میدونه کی بنده ش نیاز به پول داره قربونش برم

داستان یک نفر .... ادامه

شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۰۴ ب.ظ

بالأخره زمان سربازیش رسید . . . 

برای اینکه بتونه بعد از ظهرها یه کار پاره وقتی انجام بده تا تو این مدت یه پس اندازه کمی برا خودش جور کنه خیلی دوست داشت تو شهرستانه خودش بیافته ... اما نامه که اومده بود نوشته بود افتاده ارتش .... خیلی ناراحت شده بود ... انگار همه چیز دست به دست هم داده بودن تا اون رو اذیت کنن .... هر کی زنگ میزد میگفت یه زیارت عاشورا با صد سلام و صد لعن بخون کارت درست میشه ....

یه دو هفته مونده بود به اعزام توفیق پیدا کرد بره سفر قم . . . 

رفت و اونجا زیارت عاشورا رو خوند . . . 

اومد کارش درست شده بود ...

گفتن افتادی شهر خودت ....

خیلی خوشحال بود ... بازهم فهمید چقدر زود ناراحت میشه ....

باز هم فهمید باید بیشتر صبر کنه ...

حالا حدود 4 ماهه که داره خدمت میکنه ....

دو ماه بعد از عقد

پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۵۱ ب.ظ

حالا دیگه دو ماه از عقدش گذشته بود . 

خیلی از دلهره هاش کم شده بود اما جای دلهره ها رو زخم و کنایه های مردم گرفته بود . چون کار نداشت خجالت میکشید بره مهمونی . اینقدر کنایه میشنید که کم کم براش عادی شد . دنبال کار پاره وقت می گشت دوست داشت تو رشته ی خودش یه کار موقت پیدا کنه اما نشد . . . رفت تو یه مغازه تبلیغاتی و مشغول شد ماهی 150000 تومان که قرار بود از ماه دوم بشه ماهی 200000 تومان . . . نامه ی سربازی ش هم اومده بود. اول ماه دی باید میرفت خدمت . . . 

شرایط سخت بود اما همیشه یه چیزی آرومش میکرد 

اینکه خدا گفته :

روزیتون با من


خدایا شکرت . . .

شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۲۷ ب.ظ

صبح شد . . . 

هرچند دیر ، اما بالأخره خبری را که سخت منتظر شنیدنش بود را شنید . وقتی خواهرش گفت انگار پیشنهادش را قبول کردند از خوشحالی بال درآورد. اشک هایش جاری شد که چقدر پروردگارش مهربان است. چقدر زندگیش زیباتر شده بود . مثل دنیایی که حالا از پشت پنجره ای تمیزتر می دیدش. تازه فهمیده بود حکمت کارهای پروردگارش را . 

پروردگار من . . .

توکل

پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۳۲ ب.ظ

تصمیمش را گرفته بود . . .

باید قبل از رفتنش به سربازی تکلیف خودش را میدانست ، باید میفهمید این آخرین امیدش میان بازار تن فروشان دنیا قبولش دارد یا نه ،او که حجابش بهانه ی آغازی بود برای دوست داشتن . . . دوستش دارد یا نه .  فکر هایش را کرد ، تصمیمش را گرفت و توکل کرد . قرار شد خواهرش صحبت کند تا جوابش را بشنود . خواهرش هم صحبت کرد. منتظر ماند تا فردای آن شب بلند که چقدر ثانیه هایش ساعت وار می گذشت . . . حالا کار از ساعت هم گذشته و هر قدر میگذرد صبح نمی شود . . . هنوز بیدار مانده است طفلکی .

سلام

چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۰۹ ب.ظ

انشالله به زودی از بلاگفا به اینجا مهاجرت میکنم . . . . .

عنوان دومین مطلب آزمایشی من

سه شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۴ ق.ظ

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از ,بلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

گاهی اوقات قلم زبان می شود . . .
گاهی اوقات گفتن آرامت نمی کند و فقط نوشتن
آمده ام بنویسم

آخرین مطالب