نوشته های شخصی

ثبت دلنوشته ها و لحظه نوشته های خودم

دو ماه بعد از عقد

پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۵۱ ب.ظ

حالا دیگه دو ماه از عقدش گذشته بود . 

خیلی از دلهره هاش کم شده بود اما جای دلهره ها رو زخم و کنایه های مردم گرفته بود . چون کار نداشت خجالت میکشید بره مهمونی . اینقدر کنایه میشنید که کم کم براش عادی شد . دنبال کار پاره وقت می گشت دوست داشت تو رشته ی خودش یه کار موقت پیدا کنه اما نشد . . . رفت تو یه مغازه تبلیغاتی و مشغول شد ماهی 150000 تومان که قرار بود از ماه دوم بشه ماهی 200000 تومان . . . نامه ی سربازی ش هم اومده بود. اول ماه دی باید میرفت خدمت . . . 

شرایط سخت بود اما همیشه یه چیزی آرومش میکرد 

اینکه خدا گفته :

روزیتون با من


  • گمنام باش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

گاهی اوقات قلم زبان می شود . . .
گاهی اوقات گفتن آرامت نمی کند و فقط نوشتن
آمده ام بنویسم

آخرین مطالب